حق دارم نگران باشم که تو دنیای باشکوه و پرنظم الهی که یه برگ بدون اجازه اش رو زمین نمی افته و همه چیز دنیا موقع حاجت داشتن و  تلطیف قلبمون از نظر معنوی "با نظم و ترتیب دونه به دونه یکجا نشسته "   ... . چرا چیرگی یه زنباره کثیف متجاوز بر کشوری که سکس  و اسلحه و مواد سه تجارت اولشو تشکیل میده میتونه مناسبات عمومی جهانی رو برای صدها میلیون یا میلیاردها انسان تغییر بده ؟؟!...

ریا ، زیر آب زنی ، "ای که دستت میرسد رانتی بکن " ، حق خوری و محق بودن بخاطر قویتر بودن ،  برنده حساب شدن آدمایی با خصوصیات ترامپی و  امثال این موارد همیشه به مناسبات اکثریت مردم و معیارهای عقلانیت متعارف نزدیک تر بوده ، بخاطر همین همیشه دیوونه هاو اقلیت ها رو بیشتر دوست دارم.....شاید بهمین خاطره حسین علیه السلام و قصه عاشورا رو دوس دارم ...

بعدالتحریر: کورت وونه گات از سندرومی مخصوص سیاستمدارها به اسم "ش.ج" صحبت میکنه و ش.ج مخفف "شخصیت های جامعه ستیز" است که در ظاهر خیلی هم فعال و مشارکت پذیر و غیر جامعه ستیز به نظر میرسند  و  مثل راکفلر ها یا بوش ها یا احمدینژادها  از قضامسئولیت های مهم حکومت داری بر عهده آنان قرار میگیرد  ،  چون اینها بر خلاف مردم عادی برای وارد شدن به هر بازی پرسودی همیشه به خود  بیش از حد مطمئن اند و  در هیچ تصمیمی  هرچند مزخرف هیچگاه ترس و شکی ندارند و در نهایت هر گندی بزنند عذاب وجدان خاصی برای عواقب  آن نخواهند داشت و از هر برف تازه باریده ای خود را پاکتر میدانند ( نقل به مضمون از کتاب مرد بی وطن کورت وونه گات جونیر)


____________________________________________________
بعدالتحریر 2:  جانوران شگفت انگیز و زیستگاه آنها / مقاله زیر از نیویورک تایمز  و ریچارد کنیف رو حتما اگه حوصله کردید بخونید:

ریچارد کنیف نویسنده آمریکایی در مقاله ای در روزنامه نیویورک تایمز نوشت من یک بار با دونالد ترامپ مصاحبه ای داشتم. موضوع مصاحبه رقابت بود. چیزی که به نظر ترامپ بسیار طبیعی میرسید. با این حال او به شدت در برخی جزییات گزافه گو و متظاهر و مبهم بود. در پایان او هیچ چیز برای گفتن نداشت و من به کل جریان را ول کردم.

اخیرا زمانی که از طریق مقاله نیویورکر متوجه شدم که ترامپ در بخشی از کتاب سال 2004 اش به نام "ترامپ:فکر کردن نظیر یک بیلیونر" از من نقل قول کرده است بسیار متعجب شدم. من تصور نمیکنم هیچ گاه هیچ چیزی در مورد او نوشته باشم که او بخواهد از من نقل قول کند.

این درست است که من در کتاب " تاریخ طبیعی ثروت:راهنمای درست" که در سال 2002 منتشر شده است درمورد او چیزهایی نوشتم. اما در آنجا هیچ چیز چاپلوسانه ای وجود نداشت.

این کتاب به زبان گونه شناسی جامعه شناسی و تا حدی بر اساس این فرض که افراد ثروتمند عمدتا مانند حیوانات وحشی عمل میکنند نوشته شده است.

با نگاه سرسری به فهرست ارجاعات کتاب به ترامپ متوجه شدم که آنالوژی حیوانات من به نسبت بسیار متواضعانه بوده است.

من او را به حشره دراز بال مذکر تشبیه کردم. گونه ای از حشرات که حشرات دیگر را میگیرد و سپس از آنها به عنوان تله برای از راه بدر کردن گونه های مونث استفاده میکند. زمانی که او در حال لذت بردن از هدیه اش است او هدیه بزرگترش را به او نشان میدهد و با او جفت گیری میکند.

برخی حشره های درازبال مذکر به اوقات فراغت علاقه چندانی ندارند. اینجا جایی بود که من را به یاد ترامپ می انداخت. آنها بعد از مدتی هدیه شان را پس میگیرند و از آن برای اغوای سایر مونث ها استفاده میکنند. این درست مثل زن دوم ترامپ مارلا میپل بود. تعهدتامه ازدواج او با میپل به تدریج به بخشی از ثروت او تبدیل شد و در نهایت او را مثل یک تکه آشغال به کناری انداخت.

اما پس از انتشار فایل ویدئویی مربوط به سال 2005 ثابت شد که ترامپ به خودش به عنوان هدیه نگاه میکند که شایان توجه همه زنان است و برای همه آنها مطلوب است و در صورت مقاومت به هر تجاوز جنسی ای برای به دست آوردن آن استفاده میکند. صراحتا باید بگویم او از دراز بال هم پست تر است.

من یقین دارم که ترامپ کتاب من را نخوانده است و حتی مطمئن نیستم زندگی نامه نویس هایی که او استخدام کرده است نیز کتاب من را خوانده باشند.

آنها صرفا از آن برای نقل قول استفاده کردند و به بخش هایی از کتاب که به مساله ثروتمند زاده بودن ترامپ و اینکه او همچنان با وجود ثروت خدادادی دست از مکیدن ثروت دیگران بر نمیدارد اشاره ای نکرده اند.

مساله مهمی که در کتاب چشم ترامپ را گرفته است بخش مربوط به منافع حاصل از دیوانه بودن است. این جمله کتاب تعریف درستی از ترامپ است: " تقریبا همه جانوارن دارای شخصیت آلفا (رهبر گله یا گروهی از جانوران) عزمی راسخ برای تحمیل اراده و باورهای غیر منطقی شان بر جهان را به نمایش میگذارند" . او همچنین این بخش از کتاب را که میگوید " ممکن است در این بازی او موفق به متقاعد کردن مخالفانش نیز بشود " را دوست دارد.

برخی نویسندگان این نحوه انتخاب نقل قول ها را پذیرش صریح و بی پرده حماقت در نظر میگیرند. ترامپ آگاهانه از بخش هایی که به جنون مربوط میشده صرف نظر کرده است.

اینجا جایی است که من اخطار بزرگم را مطرح کرده ام : غفلت نسبت به عواقب، مشخصه شخصیت های آلفاست. آنها به زحمت نمی افتند یا حتی ظرفیت دیدن نقطه نظرات دیگران را ندارند. آنها معتقدند قانون یکی است و آن بی قانونی است. این کوری چیزی است که از آن ها به راحتی قانون شکن و قهرمان می سازد.

ترامپ همچنین مکررا این جمله را از کتاب من درمورد تمایل ثروتمندان و قدرتمندان به نشان دادن رفتارهای مخاطره آمیزشان نقل کرده است. همان طور که فایل صوتی ترامپ نشان داد این تمایلی خطرناک بوده حتی برای آقای ترامپ . خطرناک برای زنان و البته برای سرمایه گذاران.

با این حال آیا واقعا ما نیازی به این فایل صوتی داشتیم تا این مساله را بفهمیم؟ ما دهه هاست که ترامپ را میشناسیم. غول عظیم الجثه ای که تاریخ پرباری از بی توجهی به نظر دیگران در تصویر طلاکوب شده خودش در آینه دارد. کسی که هرگز موانع را بر سر راهش نمیبیند. آنچه تعجب آور است این است که چطور حزب جمهوری خواه میتواند قدرت دولت اعم از پرستیژ سیاسی، قدرت اقتصادی و زرادخانه های هسته ای اش را اختیار چنین کسی بدهد . این بازی جوجه است که ما قطعا از آن جان سالم به در نخواهیم برد.( بازی جوجه،  یک مدل مؤثر برای بررسی تلاقی‌های دو بازیکن درنظریه بازی‌هااست. قانون بازی این است که در حین اینکه هیچ‌یک از دو بازیکن تمایلی به تسلیم شدن در مقابل دیگری ندارد، بدترین نتیجه این است که هیچ‌کدام تسلیم نشوند.)